sanie | ||
حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن ... وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم ... هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!! [ جمعه 91/9/24 ] [ 10:47 صبح ] [ دلنوشته ]
نیست از چهره آیینه کسی شرمنده ،که شکم ها همه از مال حرام آکنده ،بیگمان در صدف خالیشان درّی نیست، بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست، بی وفایی به رگ و ریشه آن مردم بود ،قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود ، آی مردم پسر فاطمه یاری میخواست فقط از آن همه یک پاسخ آری میخواست [ جمعه 91/9/24 ] [ 10:24 صبح ] [ دلنوشته ]
کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم؟ گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم؟ مینویسم روی هر گل نام زیبای تورا. تاکه شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم! [ جمعه 91/9/24 ] [ 10:14 صبح ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |