سفارش تبلیغ
صبا ویژن

sanie
لینک دوستان
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
شین مثل شعور
در انتظار آفتاب
عاشق آسمونی
گوناگون
###@وطنم جزین@###
پرسه زن بیتوته های خیال
دست خط ...
بی نشانه
alone
جاده های مه آلود
● بندیر ●
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی
بلوچستان
خاکستر سرد
آسمون آبی چهاربرج
آیه های انتظار
► o▌ استان قدس ▌ o ◄
حنا، دختری با مقنعه
عشاق(عکس.مطلب.شعرو...)
یا د د اشت ها ی شخصی خو د م .
کسب درآمد و افزایش بازدید برای وبلاگ شما
هیات محبان بقیةالله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
بازی موبایل اندروید ، بازی موبایل جاوا ، دانلود بازی موبایل
قرآن
بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams
برترین لحظه ها
کـــــلام نـــو
شلمچه
اسوه ها
معیار عشق
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
.: شهر عشق :.
تراوشات یک ذهن زیبا
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
پیامنمای جامع
سایت روستای چشام
مستانه
ناز آهو
نرگس 1
ما و دلاوران
سلام آقاجان
وبلاگ امام زمان (عج)
گــــــــــروه باستــــــــانشنــــاسی
سیاه
صدای عشق
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رند
چهل منزل تا اربعین
شبستان
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
دل نوشته
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
فطرس
عشق
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
ترخون
manna
...ترنم...
سلامتی - تغذیه - ورزش- همه چی از همه جا
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
㋡ JusT fOr fuN ㋡
یه دختره تنها
نفس
غروب آرزوها
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نهِ /دی / هشتاد و هشت
COMPUTER&NETWORK
Note Heart
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
گلی از بهشت
پاتوق دخترها
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
محرم دُرُخـــــــــــــــــــــــش
تنهایی.......
رویابین
چه زود دیر میشه
چی کار؟
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاری
دوستانه
صاعقه
محبین
شاسوسا
احسان ابراهیم پور
سکوت پرسروصدا
به رنگ آبی
فرهنگی
مهندسی پلیمر و شیمی (الاستومر-نانوکامپوزیت-شیمی-پلاستیک-چسب)
سکوت دل دانشجو
دل شکسته
*** زندگیم تنهام گذاشت ***
یاس...
لــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )
قدیسان مرگ
قبیله ی زمین
ghamzade
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
صدای مردم نی ریز
ردپای عشق
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
بر و بچه های ارزشی
پاتوق سرا
عشق سرخ
تو هم یکبار بنویس تا ببینی نوشتن چه لذتی دارد...
گل یا پوچ ؟
مسیر سبز
✗خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ✗
احساس ابری
مسعود رضانژاد فهادانـ
فقط ما
زردجین
mansour13
معرکه همون قلقلک
آغاز راه
your memoirs
کهکشان
مطلع مهرورزی ومحبت
تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید
تبسم
عاشق دلباخته
یا زهرا(س)
بازار عاشقان
جیگر نامه
دلتنگی هام
افسانه ی دونگ یی
شب مهتابی
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
همسفر عشق
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
انسیه
آبدارچی پارسی بلاگ
سری تو سرا
عوامل پیشرفت ، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت چیست ؟
حقیقت بهائیت
lovlyworld
باران کوثری
دنیای بهانه
کوهنوردی
کبوترانه
دلنوشته های یاسی
***پاییز طلائی***
همه چیز...
تسنیم
لحظات خوش
دخترعموپسرعمو
اضطراب و پرخاشگری و افسردگی
..::@@صدای سکوت@@::..
عکس دخترانه و پیامک دخترانهjook
عاشقان علی و فاطمه
سیب سرخ انتظار
یاسمن تنها
سایبان
کوچولو و دلنوشته هاش
سلطان عشق
عمومی
سامانتا
حمایت از مرد های ستم کشیده
پرستوی مهاجر
رایگان های اینترنت
پرواز
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدیده

موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین

حریم یاس

روزگار رهایی
سیر بی سلوک ( مجاهدیان )
یادداشت های یه آسمونی
توکـــــل بــــــه خــــــدا
صور اسرافیل
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
منظومه ی آتش
دوست داشتن از عشق برتر است
خلوت تنهایی
کوثر
شادی(زمزمه های دلتنگی)
یا امام زمان (عج) | وبلاگ تخصصی مهدویت | اللهم عجل لولیک الفرج
ا و ر یــــــــــــــــــــــــــــا
زیر آسمان خدا
MAKHo0oF gr0ups
چرندوپرند
گل یخ
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
خاطرات عسل خانوم
آشفته دل
نجوم
باور
Lovely
دنیا به روایت یوسف
ღღღعاشقونهღღღ
جاده خدا
در سایه سار وحدت
یاسی
خاطرات یک خیال متروک
کسب در آمد از اینترنت
حرفای خودمونی من
ترنم بهاری
خدای که به ما لبخند میزند
کانون صالحین
Ghasedak
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
زندگی
قلب شکسته
حافظ غم دل باکه بگویم که در این دورجز جام نشاید که بود محرم رازم
راز گل سرخ
بی تو زندگی نتوا نم...نتوا نم...خدای من
مثل ستاره ...
عاشق چشم اتنظار
ترنم انتظار
بهارستان
ستاره ی شرقی
نم نم باران
غمگین و تنها
دل نوشته های من

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

میبرد در کربلا هفتادو دو ذبح عظیم

پیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست

اشگ و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

بسکه محملها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت دیباج حرم چون گل بتاراجش برند

تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسن

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ورنه این بی حرمتیها کی روا دارد حسین

سروران پروانگان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سر بقاچ زین نهاده راه پیمای عراق

مینماید خود که عهدی باخدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون بدل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بیوفا

با کدامین سرکند ، مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان ازما ، یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب میبندد بروی اهل بیت

داوری بین باچه قومی بی حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه­ها و پرده­ها اشکست و خون

دل تماشا کن چه رنگین پرده­ها دارد حسین

ساز عشق است و بدل هر زخم پیکان زخمه­ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین زیرلب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین بچشم شهریار

کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین


[ شنبه 91/8/27 ] [ 11:43 صبح ] [ دلنوشته ]
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه):
چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن
حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه
***
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند
***
حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه
سید انگار فکرش جای دیگری است
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این زن ... چه کار دارند؟
سبحان الله
سید مکثی می‌کند.
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.
- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه می‌افتد.
حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش
دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!
سید به حاجی ملحق می‌شود و دور
انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد
***
چندسال بعدنمی‌دانم چندسال حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مردی گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت آقا سید! من دیگر خوب شده‌ام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه 40 تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت

[ چهارشنبه 91/8/24 ] [ 1:22 عصر ] [ دلنوشته ]

یا حسین

ای شه خونین کفن جانم فدایت یا حسین

                                      از کرم،لطفی نما بر این گدایت یا حسین

در تمام عمر خود یک آرزو دارم به دل

                                       آرزو دارم ببینم کربلایت یا حسین

          یا حسین ادرکنی یا مولا


[ جمعه 90/9/11 ] [ 9:58 صبح ] [ دلنوشته ]
درباره وبلاگ
امکانات وب
بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 200673
<

کد مداحی و آهنگ مذهبی