sanie | ||
خداوندا … دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم … اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود … [ دوشنبه 91/10/4 ] [ 10:16 عصر ] [ دلنوشته ]
خدایا تازگیا نیگام کردی؟؟؟؟ دیگه چی مونده برام؟؟؟هیچی...تو روهم باختم... دلم به چی خوشه؟؟؟ به دستای مهربون تو؟؟؟ من که رها شدم ...آهای کسی اون بالا نیست به من کمک کنه؟؟؟ ببین....هنوزم وقتی حس می کنم دلت ازمن گرفته داغون میشم..... تنهایی اول واسم درد بود اما الان عادته..... شدم یه پروانه که تو پیلش داره خفه میشه... اگه قراره معجزه بشه فردا دیره معطلش نکن بتاب به دلم... دیگه ویرونه قلبم داره رو سرم آوار میشه... آره دیگه فردا دیره...... [ یکشنبه 91/10/3 ] [ 9:0 عصر ] [ دلنوشته ]
من قبلاها به بدنم شامپو بدن خارجی میزدم ،اما از وقتی فهمیدم تو روز قیامت قراره بر علیه من شهادت بدن ، بهشون گریس هم نمیزنم ، آدم فروش های پس فطرت…! 21 دسامبر شک ندارم که دیگه 21 دسامبر پایان دنیاست . . . منم مثل خیلی از شما قبول نداشتم… اما امروز یه صحنه ای دیدم باور نکردنی… دختره راحت پارک دوبل کرد!!!!
[ یکشنبه 91/9/26 ] [ 10:39 صبح ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |