sanie | ||
در حضور خـارها هم می شـود یک یــاس بـود در هیــاهوی مـترسـک ها پـر از احسـاس بـود مـی شـــود حتـــی بــرای دیـــدن پــــروانــه ها شیشـــه های مـات یک متـروکــه را الماس بود دســــت در دســــت پـــرنــــده بــــال در بــــال نسیـم سـاقه های هرز این بیشه ها را داس بود کـاش می شـد حـرفی از "کاش می شد"هم نبود هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود [ جمعه 91/10/29 ] [ 2:47 عصر ] [ دلنوشته ]
چه زیبا می گفت ،مترسک...وقتی نمی شود رفت؛همین یک پا هم اضافیست! [ جمعه 91/10/15 ] [ 3:20 عصر ] [ دلنوشته ]
یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد نام تو نقش نگین امرِ اَلله الصّمد
لم یلِد از مادر گیتی و لم یولَد چو تو در جهان بعد از نبی، مِثلت لهُ کُفواً احد حقّا که حقیقتاً علی حق باشد حق است علی ز حق که بر حق باشد دیدیم خطی به دفتر لم یزلی حق با علی و علی مع الحق باشد هر دل که شکست ره به جایی دارد هر اهل دلی قبله نمایی دارد با آنکه بُود قبلة ما کعبه ولی ایوان نجف عَجب صفایی دارد این گفت: بزرگ و نامدار است علی آن گفت که مرد روزگار است علی امّا به حقیقت او نه آنست و نه این آیینة ذات کردگار است علی روز ایجاد که حق خلقت دنیا می کرد در پسِ پرده، علی بود تماشا می کرد بلکه از آینة کُنتُ نبیّاً چو نبی سِیر در آب و گِل آدم و حوّا می کرد بر مخزن غیب، باب مفتوح، علیست گیتی همه کِشتی و در او نوح، علیست آن روح که مبدأ حیات همه است در قالب آفرینش، آن روح، علیست گفتم که علی، گفت بگو سِرُّ الله گفتم که علی، گفت بگو عین الله گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا لا حول و لا قوه إلّا بالله ای ماورای حدّ تصوّر، مقام تو مریم کنیز و عیسیِ مریم غلام تو تو روشنیّ روی خدایی و چون خداست بالای ماورای تصوّر، مقام تو سرچشمة وحی در کویر است غدیر تقدیر خداوند قدیر است غدیر ای عشق بگو به تشنه کامان ولا دریاست اگرچه آبگیر است غدیر فرمود رسول قادر لم یزلی در شأن وصیّ خویش با صوت جلی افضل بُوَد از طاعت کلّ ثقلین یک ضربت روز خندق از دست علی شب قدر حتما ما رو هم دعا کنید [ شنبه 88/6/21 ] [ 6:4 عصر ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |