sanie | ||
خدایا تازگیا نیگام کردی؟؟؟؟ دیگه چی مونده برام؟؟؟هیچی...تو روهم باختم... دلم به چی خوشه؟؟؟ به دستای مهربون تو؟؟؟ من که رها شدم ...آهای کسی اون بالا نیست به من کمک کنه؟؟؟ ببین....هنوزم وقتی حس می کنم دلت ازمن گرفته داغون میشم..... تنهایی اول واسم درد بود اما الان عادته..... شدم یه پروانه که تو پیلش داره خفه میشه... اگه قراره معجزه بشه فردا دیره معطلش نکن بتاب به دلم... دیگه ویرونه قلبم داره رو سرم آوار میشه... آره دیگه فردا دیره...... [ یکشنبه 91/10/3 ] [ 9:0 عصر ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |