sanie | ||
یا علی ذاتت ثبوت قل هو الله احد نام تو نقش نگین امرِ اَلله الصّمد لم یلِد از مادر گیتی و لم یولَد چو تو در جهان بعد از نبی، مِثلت لهُ کُفواً احد حقّا که حقیقتاً علی حق باشد حق است علی ز حق که بر حق باشد دیدیم خطی به دفتر لم یزلی حق با علی و علی مع الحق باشد هر دل که شکست ره به جایی دارد هر اهل دلی قبله نمایی دارد با آنکه بُود قبلة ما کعبه ولی ایوان نجف عَجب صفایی دارد این گفت: بزرگ و نامدار است علی آن گفت که مرد روزگار است علی امّا به حقیقت او نه آنست و نه این آیینة ذات کردگار است علی روز ایجاد که حق خلقت دنیا می کرد در پسِ پرده، علی بود تماشا می کرد بلکه از آینة کُنتُ نبیّاً چو نبی سِیر در آب و گِل آدم و حوّا می کرد بر مخزن غیب، باب مفتوح، علیست گیتی همه کِشتی و در او نوح، علیست آن روح که مبدأ حیات همه است در قالب آفرینش، آن روح، علیست گفتم که علی، گفت بگو سِرُّ الله گفتم که علی، گفت بگو عین الله گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا لا حول و لا قوه إلّا بالله ای ماورای حدّ تصوّر، مقام تو مریم کنیز و عیسیِ مریم غلام تو تو روشنیّ روی خدایی و چون خداست بالای ماورای تصوّر، مقام تو سرچشمة وحی در کویر است غدیر تقدیر خداوند قدیر است غدیر ای عشق بگو به تشنه کامان ولا دریاست اگرچه آبگیر است غدیر فرمود رسول قادر لم یزلی در شأن وصیّ خویش با صوت جلی افضل بُوَد از طاعت کلّ ثقلین یک ضربت روز خندق از دست علی شب قدر حتما ما رو هم دعا کنید [ شنبه 88/6/21 ] [ 2:36 عصر ] [ دلنوشته ]
به نقل از یک وبلاگ خوب به بهانه عشق الهی و بدان ، پیشاپیش تو راهی است دراز ، و رنجی جانگداز . توش? خود به اندازه گیر چنانکه تو را رساند ، و پشتت سبک ماند و بیش از آنچه توان داری برشت خود منه ! و اگر مستمندی یافتی که توشه ات را تا به قیامت برد و فردا که بدان نیازمندی تورا به کمال پس دهد او را غنیمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار ! مبادا فریفت? دنیا شوی که بینی دنیاداران به دنیا دل می نهند وبر سر دنیا بر یکدیگر می جهند ، همانا دنیا پرستان سگانند عوعو کنان و درندگانند در پی صید دوان ، نیرومندش ناتوان را طعم? خویش نماید و بزرگشان بر خرد دست چیرگی گشاید . دنیا را پروردگار خویش گرفته اند و دنیا با آنان به بازی پرداخته و آنان سرگرم بازی دنیا و آنچه را پسِ آن فراموش ساخته اند.. خشم خود را اندک اندک بیاشام که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم ، نرمی کن بدان که با تو درشتی کند ، باشد که به زودی نرم گردد ! [ چهارشنبه 87/5/9 ] [ 7:31 عصر ] [ دلنوشته ]
من کجا یار کجا موقع دیدار کجا دل کجا تاب کجا مدت بسیار کجا من تن افسرده و دل مرده وجان آزرده جان آزرده کجا اینهمه آزار کجا چشم بیمار تو بیمار نموده دل من چشم بیمار کجاودل بیمار کجا برسر وصل هزاران شده بس زارونزار موسم وصل کجا این بدن زار کجا سوختم از غم هجرت نعمت ساخته ام سوزش هجر کجا این دل غمخوار کجا خاک پای تو ادیب است بنه پابر سرش خاک آنپای کجاوین رخ ورخسار کجا [ سه شنبه 87/2/3 ] [ 5:3 عصر ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |