sanie | ||
اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام? اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام . اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم [ شنبه 89/10/18 ] [ 3:45 عصر ] [ دلنوشته ]
جلوه عشق پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زنده است
[ شنبه 89/10/18 ] [ 12:24 صبح ] [ دلنوشته ]
یا مهدی، ادرکنی یا مولا نفس زنان به جمکران رسید.آنهمه جمعیت برایش باور کردنی نبود خوشحال شد.گفت:<<آقا این همه عاشق و مشتاق،قربون تو آقا!مولا بیا دیگه؟!>> در عالم خواب آقا به او فرمود: اینها همه واسه حوائج خودشون اومدند نه برای فرج و.... ........................................................ به او گفتند:صبح جمعه بیا دعای ندبه گفت:تمام هفته خستگی، جمعه هم نخوابم؟! ظهر که شد به یادش افتاد: <<راستی چرا آقا نیومد؟!>> [ پنج شنبه 89/10/16 ] [ 10:30 صبح ] [ دلنوشته ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |